تنهایی بی انتها؛ بررسی مسئله تجرد قطعی در ایران
“۱۳ میلیون جوان ایرانی در آستانهی تجرد قطعی هستند”.
شاید این روزها این کلمات را زیادتر از قبل شنیده باشیم؛ تجرد قطعی واقعهای است که قشری از افراد جامعهی ما را با خود درگیر کرده است اما فارغ از سیاهنمایی بعضی از رسانهها برای گرم کردن بازار شایعات از طریق زیاد نشان دادن آمار این اتفاق، باید این موضوع با یک نگاه واقعبینانه بررسی گردد.
در حال حاضر مفهوم تجرد قطعی به عنوان وضعیت افراد هرگز ازدواج نکرده است که احتمال ازدواج برای آنان تقریبا صفر است و از همین رو معمولاً افرادِ هرگز ازدواج نکردهی بالای ۴۵ یا ۵۰ و گاه حتی ۵۵ سال در این آمار در نظر گرفته میشوند. با این تعریف تعداد مجردان قطعیِ بالای ۵۰ سال در ایران ۱۵۲ هزار نفر برآورد شده است.
بنظر میرسد از جایی به بعد با بالا رفتن سن و به دنبال آن تثبیت سبک زندگی مجردی، افزایش نگاه وسواسگرایانه در انتخاب و افزایش استقلال فردیِ متناسب با سنین بالاتر، گرایش افراد به تأهل کاهش پیدا میکند و گاهی همین موضوع، مسئلهی افزایش سن ازدواج را به تجرد قطعی پیوند میزند.
نکتهی قابل توجه دیگر، نسبت بین دو جنس در این آمار است؛ در این آمارها تعداد دختران حدود یک و نیم برابر تعداد پسران است که بررسی این مسئله در رابطه با دختران را جدیتر مینماید.
چرا مجرد میمانیم؟
بنابر شواهد موجود تجرد قطعی را میتوان به دو دستهی خودخواسته و ناخواسته تقسیم کرد.
«تجرد خودخواسته» شامل افرادی است که فارغ از تحمیلات اجتماعی و آسیبهای محیطی، سبک زندگی مجردی را انتخاب کرده و چون این انتخاب، تحمیل شده از خارج نبوده و بنابر مصلحتاندیشی خود فرد شکل گرفته است، به دلیل وجود اِشکال در فرد قلمداد نمیگردد و دارای فشارهای اجتماعی کمتری بر روی فرد خواهد بود.
دستهی دیگر افرادی هستند که بنابر شرایطی که بر آنها تحمیل گشته، مجبور به پذیرش «تجرد ناخواسته» شدهاند. به نظر میرسد در حال حاضر بیشتر افرادی که دچار تجرد قطعی هستند در این دسته قرار میگیرند. این افراد کسانی هستند که قصد ازدواج را داشتهاند ولی موفق به تشکیل خانواده نشدهاند و این اتفاق عموماً با نگاههای منفی از سوی جامعه مواجه میشود؛ چرا که گویی اشکالی در فرد یا شرایط پیرامون او بوده است در حالی که شاید عمدهی اشکال مربوط به عوامل بیرونی بوده است. در نتیجه در حال حاضر نه تنها نیازهایی همچون نیازهای اقتصادی و روانی که این افراد را به سمت امر ازدواج سوق میداد بیپاسخ مانده بلکه نگاههای منفی اجتماعی این عدم امنیت روانی و اقتصادی را برای آنان تشدید نیز میکند. از همین رو بسیاری از این افراد برای کاهش فشارهای اجتماعی تلاش میکنند تجرد قطعی را تصمیم خود و خودخواسته جلوه بدهند و این نقطه، آغاز یک نقش اجتماعی متفاوت و هویت جعلی برای آنان است که عواقب فردی و اجتماعی ویژهی خود را دارد؛ ازجمله کاهش اعتماد به نفس افراد و خودباختگی و در نتیجه اختلال در فعالیت و ارتباطهای اجتماعی و همچنین تشدید مقبولیت تجرد قطعیِ خودخواسته در جامعه؛ زیرا از سوی عموم جامعه این طور به نظر میرسد که تعداد کسانی که خود سبک زندگی مجردی را برگزیدهاند زیاد است.
فشاری که بر والدین این افراد پس از تجرد قطعی به وجود میآید بسیار سنگین است و جامعه نیازمند یادآوری عواقب این اتفاق است تا با جلوگیری از سخت گیریهای نابهجای والدین هنگام ازدواج، از وقوع تجرد و تحمیل این آسیبها به افراد و خانوادهها جلوگیری کند.
از سوی دیگر گسترش تجرد قطعی در جامعه موجب میشود که افراد پیش از رسیدن به این سنین به دلیل ترسهایی چون از دست دادن والدین و تنهایی و رسیدن به عواقب ذکر شده، دست به انتخابهای عجولانه و ناصحیح بزنند.
در این میان وظیفهی حاکمیت و دستگاههای سیاستگذاری و اجرایی برای کاهش صحیح این آسیبها بسیار موثر است. باید سیاستگذاریها به شیوهای باشد که اولاً از رسیدن افراد به سن تجرد قطعی جلوگیری کند و دوماً برای افراد در این وضعیت به گونهای چتر حمایتی در نظر گرفته شود که مشکلات آنان تشدید نگردد البته این امر مهم باید با احتیاط صورت گیرد؛ چرا که حمایتِ بدون ملاحظه از یک آسیب اجتماعی میتواند منجر به افزایش تعداد مبتلایان به آن آسیب در جامعه گردد.
مضیقه ی ازدواج
تجرد قطعی عوامل زیادی دارد که از مهمترین آنها و شاید مغفولمانده میتوان به مضیقهی ازدواج اشاره کرد. مضیقه یا تنگنای ازدواج به وضعیتی گفته میشود که نسبت پسران و دختران متناسب در گروههای سنی ازدواج، کمتر یا بیشتر باشد. این روزها پسران دهه هفتادی و دختران دهه شصتی بیشتر از هر گروه دیگری در مضیقهی ازدواج قرار دارند. در مضیقهی ازدواجِ دختران دههی شصت، تعداد دختران در مقایسه با تعداد پسران در گروه سنی مناسب ازدواج با آنان، بیشتر و در مضیقهی ازدواجِ پسران دههی هفتاد، تعداد پسران بیشتر است. وضعیت مضیقهی ازدواج از سال ۱۳۸۵ دغدغهی تحلیلگران جمعیت شد اما این که چقدر این موضوع در عمل مورد توجه قرار گرفت قابل بحث است. نگاهی گذرا به هرم سنی جمعیت ایران بازگوی این مطلب است که در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ نرخ موالید نسبتاً زیاد بوده است. از سویی با توجه به میانگین اختلاف سن زوجین در ایران که حدوداً ۴ الی ۵ سال است، زنان مجرد ۱۵ تا ۳۵ سال با مردان ۲۰ تا ۴۰ سال تقابل خواهند داشت. گروه زنان که در ۱۵ تا ۳۵ سال اخیر به دنیا آمدهاند، متولدین دههی ۶۰ هستند که تعداد مردان مقابل آنها متأثر از موالید کمِ قبل انقلاب بوده است که همین مسئله سبب ایجاد مضیقهی ازدواج برای دختران دههی شصت شده است.
مطلب مورد توجه این است که بنابر نتایج محاسبهی مضیقهی ازدواج، تا سال ۱۳۹۰ تقریباً این مسئله برای دختران بوده و از این سال به بعد این مضیقه متوجه پسران شده است به شکلی که پسران متولد ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۴ در مضیقهی ازدواج قرار گرفتهاند.
از عوامل تشدید این معضل میتوان به نگرشهای غلط اشاره کرد؛ به عنوان مثال نگاه سختگیرانهی گروهی از دختران متولد اواخر دههی هفتاد به مقولهی ازدواج و از آن طرف شرایط مادی مناسب پسران متولد اوایل دههی شصت به دلیل سن بالاتر منجر به ازدواج این دو گروه شده است. همچنین این نگاه غلط که بارداری در سنین بالا پرخطر خواهد بود به این اختلاف سنی دامن زده است در حالی که دیدگاه علم پزشکی بازگوی این مسئله نیست.
از آن جهت که مضیقهی ازدواج برای این افراد میتواند در آینده بستری برای تجرد قطعیشان باشد، این موضوع نیازمند توجه جدی از سوی مسئولان امر است. از جمله راهبردهایی که میتواند کارساز باشد، تغییر عرف نسبت به لزوم کوچکتر بودن زنان از مردان در ازدواج است. بسیاری از تقیداتی که در اجتماع وجود دارد، ناشی از تصورات افراد بوده و هیچ منبع دینی را دنبال نمیکنند. تفاوت سنی در ازدواج از این دست عرفیات است که اتفاقاً در دین اسلام مدلهای مختلف از آن ذکر شده و امری است که میتواند بنابر شرایط اجتماعی به شکلهای متفاوت بروز کند اما در تفکر عموم جامعه الزاماً باید زن از مرد کوچکتر باشد؛ حال آن که گاهی این موضوع نه تنها به ازدواج جوانان کمک نمیکند بلکه سد راه آنان میگردد. یکی دیگر از راهبردها نیز میتواند اصلاح نگاه دختران دهه هفتاد نسبت به ملاکهایی باشد که آنان را به ازدواج با اختلاف سنیهای زیاد سوق میدهد.
مضیقهی ازدواج و به طور کلی عوامل شکلگیری تجرد قطعی در جامعه از جمله مسائل اولویتدار است که اگر به موقع مورد توجه مسئولان حاکمیتی و گروههای اثرگذار اجتماعی قرار نگیرد، تبعات جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت.
فاطمه فیروزآبادی، مسئول واحد فرهنگی اتحادیه