شنبه , ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ 2024 - 04 - 20 ساعت :
» یادداشت ها » یادداشت » از همباشی تا فروپاشی؛ بررسی مسئله همباشی در ایران
یادداشت - یادداشت ها

از همباشی تا فروپاشی؛ بررسی مسئله همباشی در ایران

فروردین ۱۶, ۱۳۹۹ 5۰74

ازدواج سفید عبارتی مبهم است که در تطبیق بین واقعیت و اصطلاح آن فاصله وجود دارد و ابهامِ سهوی یا عمدی در فرهنگ کاربردی ازدواج سفید اثر مستقیم دارد. الگویی که در جامعه ی ما پا نهاده است همان« Cohabitation» است به معنای «رابطه‌ی جنسی بدون ازدواج رسمی» و این مفهوم با «white marriage» در برخی زبان‌ها تفاوت دارد که به معنی «ازدواج رسمی بدون رابطه‌ی جنسی» است.

ازدواج در طول حیات تمدنی و تاریخی بشر همواره یک امر مقدس به حساب می‌آمده و در همه‌ی ادیان روابط خارج از چارچوب ازدواج، مطرود جوامع بوده و هست. بنابراین اصل نام‌گذاری این واژه بر این رابطه‌ی نامشروع و پشتِ پازننده به عرف، پسندیده نیست. این مسئله سبب شده تا از واژگان دیگر مانند «هم‌باشی» و «هم‌بالینی» که عباراتی به مراتب نازل‌تر هستند در مورد این روابط استفاده گردد.

عمده دلایل گرایش به هم‌باشی را می‌توان در دو مورد بررسی کرد:۱٫ نبود شرایط ازدواج اصیل ۲٫ رواج عقیده‌های فمینیستی و غیر دینی. شاید در برخی کشورهای غربی که اکنون هم‌باشی رواج بیشتری یافته، این پدیده نشأت گرفته از تغییر نگرش ها نسبت به ازدواج باشد اما به نظر می‌رسد اصلی‌ترین دلیل گرایشی که در بدو ورود آن به ایران وجود دارد، عدم امکان حصول ازدواج  اصیل به سهولت است. با نگاهی دقیق‌تر باید گفت شرایطی خارج از اراده‌ی فرد او را به سمت هم‌باشی سوق داده در حالی که افراد به صورت فطری و طبیعی خواستار تعهدی دائمی و استوار هستند نه روابطی که بر اساس هیچ، ساخته شده و شالوده‌ی مستحکمی ندارد و هرآن این امکان وجود دارد که یکی از طرفین بدون نظرخواهی و تنها با صلاح‌دید خود به این رابطه‌ی بی‌پایه و اساس پایان دهد.

دلیل دیگری که باعث گرایش به هم‌باشی است، رواج عقیده‌های فمنسیتی و غیردینی است که افراد در آن با هم‌باشی در پی سرابِ ازدواج برابر هستند؛ در ادامه در خصوص این تصور و دیگر تصورات صحبت خواهد شد.

باورهای غلط در مورد همباشی

– روابط همباشی بیش از ازدواج بر پایهی برابری و تساوی است.

در نظر فمنیست‌ها هم‌باشی برابری بین زن و مرد ایجاد می‌کند اما این عقیده وهمی بیش نیست؛ چرا که شاید در ظاهر برای نقش‌ها این اتفاق بیافتد اما به لحاظ روانی، در حین زندگی و بعد از جداییِ احتمالی، این زن است که دچار تضرر بیشتر خواهد شد. زیرا زنان بیش از مردان به روابط پایدار و صادقانه نیازمند هستند و این شرایطِ معلّق آنان را آزار می‌دهد.

جالب این‌جاست که این تضرّر روانی در حالی رخ می‌دهد که همان برابری نقش‌ها نیز آن گونه که تصور می‌شود اتفاق نمی‌افتد؛ طبق بررسی‌های سال ۱۹۹۴ مردان هم‌باش به میزان مشابهی با مردانِ ازدواج کرده، از کارهای خانه را انجام می‌دهند ( به ترتیب ۱۹ و ۱۸ ساعت در هفته) در حالی که زنان هم‌باش حدود ۳۱ ساعت و زنان ازدواج کرده ۳۷ ساعت در هفته؛ لذا هنوز حجم غالب کارهای خانه توسط زنان از هر دو گروه انجام می‌شود.

برابری، پوسته ظاهری هم‌باشی است و عملاً امید افرادی که برای رسیدن به برابری به هم‌باشی روی می‌آورند را به یأس بدل خواهد کرد؛ پس بهتر است هم‌باشی را برخلاف تصور عموم «ازدواج نابرابر» بنامیم.

همباشی رقیب ازدواج دائم در جامعه نیست.

 براساس عقیده‌ی برخی این مدل رابطه می‌تواند کنار ازدواج دائم در جامعه رواج پیدا کند و در عین حال رقیب و مسبب تضعیف آن نشود؛ درحالی که طبق آمارها، در کشورهای مختلف به تناسب افزایش تعداد هم‌باشی‌ها، تعداد ازدواج‌های دائمی روند کاهشی پیدا کرده است. این تجربه حاکی از آن است که هم‌باشی پتانسیل از بین بردن مهم‌ترین نهاد تمدنی یعنی خانواده را دارد.

– عرف و قانون میتوانند مشکلات همباشی را از بین ببرند.

عده‌ای معتقدند اگر هم‌باشی به عنوان عرف و قانون دربیاید، مشکلات مطرح شده از طرف مخالفان را به دنبال نخواهد داشت و در تلاش هستند که این خواسته را برآورده نمایند؛ چرا که معتقدند در این صورت فشار اجتماعی از روی طرفین رابطه برداشته خواهد شد.

این دیدگاه، تعبیری ناقص از اثرات هم‌باشی است؛ اگر اثرات خارجی را نادیده بگیریم آثار اصل رابطه بر روی زوجین باقی خواهد بود. طبق پژوهش دکتر کلیر کمپ و پائول آماتو تأثیرات همباشی، رابطه‌ای با میزان پذیرش اجتماعی این موضوع یا طرد آن ندارد.

قانونی شدن روابط هم‌باشی نتایج جالبی را نیز در پی دارد؛ در برخی از کشورهایی که هم‌باشی قانونی شده است در جهت جلوگیری از شیوع آن دولت‌ها قوانین سخت‌گیرانه‌ای را وضع کردند که حالا قوانین هم‌باشی در این کشورها سخت‌تر از قوانین ازدواج به نظر می‌رسد.

– روابط همباشی معمولاً به ازدواج منجر میشود.

طبق تحقیقات صورت گرفته عمده‌ی این روابط به ازدواج منجر نمی‌گردد. طول پایداری هم‌باشی به طور میانگین ۲ تا ۵ سال است و بعد از این مدت هم‌باشی به فروپاشی می‌کشد. در این صورت نه تنها ازدواج شکل نمی‌گیرد بلکه دختران به دلیل ضربه‌ی عاطفی با مشکلاتی به مراتب بیشتر از قبل به نقطه اولیه‌ی خود بازمی‌گردند.

از سویی وقتی پژوهشگران سوالاتی در مورد هم‌باشی از زوج‌های هم‌باش می‌پرسند، افراد غالباً نظرات و برنامه‌های متفاوت وگفته‌نشده دارند؛ زنان با احتمال بیشتری هم‌باشی را به عنوان مرحله‌ای به سوی ازدواج می‌بینند در حالی که مردان آن را راهی برای امتحان رابطه و به تأخیر انداختن تعهد به حساب می‌آورند و این عدم تقارنِ جنسیتی با تعاملات منفی و سطوح پایین تعهد ارتباط دارد حتی اگر رابطه به ازدواج منجر شود.

از سوی دیگر اگر این رابطه به ازدواج منجر شود مجدداً مشکلات خاص خود را دارد؛ به عنوان مثال زوج‌های هم‌باش از جهت جنسی، فعال هستند و طبق مجله‌ی بهداشت افراد بالغ و خانواده کسانی که رابطه‌ی جنسی قبل از ازدواج دارند احتمال اینکه روابط جنسی فرا‌ازدواجی هم داشته باشند بیشتر است که این روابط منجر به طلاق‌های زیادی خواهد شد. همچنین در هم‌باشی افراد معمولاً بچه‌دار نمی‌شوند و زمان فرزنددار شدن را از دست خواهند داد.

– همباشی راه خوبی برای تست کردن آب است.

ممکن است این گونه تصور شود که وارد شدن به هم‌باشی، آسان است و به همین دلیل افراد برای تجربه‌ی روابط بین دو جنس و همچنین موقعیت زندگیِ کم هزینه و دارای ریسک پایین به این

سمت سوق پیدا می‌کنند در حالی که پس از مدتی کوتاه، خود را عاجز از خروج آن می‌یابند.

– عشق در همباشی، حقیقیتر از عشق در ازدواج دائم است.

گاهی دیده می‌شود در زندگی دائم افراد ممکن است پس از مدتی علاقه‌ی ابتدایی خود به یکدیگر را از دست بدهند. برخی هم‌باشی را راهی برای ایجاد صمیمیت حقیقی می‌دانند. در حالی که اساس هم‌باشی بر این اصل استوار است که اگر در هر نقطه‌ای یک طرف احساس کرد شریکش مناسب او نیست از رابطه خارج شود. این مسئله از ابتدا تخم شک و بی‌اعتمادی را می‌کارد و آن صمیمیت مورد انتظار را از همان نقطه‌ی اوّلیه سر می‌بُرد.

از سویی این گونه به نظر می‌رسد که اغلب زوج‌های هم‌باش روابط متعهدانه‌ای دارند و به دنبال ازدواج هستند ولی بررسی‌ها نشان داده که حدود ۲۰ درصد از زنان هم‌باش، روابط جنسی ثانویه‌ای هم دارند درحالی که در مقایسه با زنان ازدواج کرده این میزان حدود ۴ درصد است.

روند شیوع همباشی در جوامع

هم‌باشی در ابتدا در همه‌ی جوامع یک پدیده‌ی آوانگارد است و همچون دیگر پدیده‌های این چنینی برای عادی‌سازی و پذیرش عامه مراحلی را طی می‌کند که از قرار زیر است:

۱٫ هم‌باشی مقدمه‌ای برای ازدواج دائم

۲٫ هم‌باشی به عنوان یک مدل ازدواج مجزا

۳٫ غیر قابل تشخیص شدن هم‌باشی و ازدواج.

متأسفانه در ایران نیز برای گذر از مرحله‌ی آوانگارد شناخته‌شدن هم‌باشی مراحل زیر توسط گروه‌های مختلف در حال طی‌شدن است:

۱٫ روند اجتماعی‌سازی: بخشی از نخبگان علمی کشور در تلاش‌اند تا اثبات نمایند که هم‌باشی واکنش طبیعی در پاسخ به تغییرات اجتماعی است و خواه ناخواه گونه‌ای از خانواده را شکل می‌دهد که در تزاحم و تضاد با خانواده‌های اصیل نیز قرار ندارد و همچنین در تلاش‌اند ابعاد منفی این رابطه را به گونه‌ای توجیه نمایند.

۲٫ روند قانونی‌سازی: اجتماعی‌سازی برای پذیرش یک مدل جدید و استفاده از آن کافی نیست و نیاز به بسترهای قانونی دارد تا عواقب قانونی آن موجب ترس از انتخاب نشود. در این شرایط عده‌ای نیز در تلاش‌اند تا زمینه‌های قانونی این رابطه را بدون ذکر نام هم‌باشی فراهم نمایند.

۳٫ روند فقهی‌سازی: در حالی که در دو روند پیشین فعالیت نخبگان علمی و نخبگان سیاسی پررنگ است، متأسفانه در این کارویژه عده‌ای از نخبگان دینی برای تولید توجیهات فقهی نقش دارند. آنان تلاش می‌کنند با استفاده از عباراتی چون عقد مُعاطاتی این رابطه را شرعی جلوه دهند؛ درحالی که این مدل رابطه برخلاف نظرِ صریح و موکد اسلام است و غالب مراجع این امر را مطلقاً غیر شرعی می‌دانند.

مژگان صلایی مسئول سابق واحد فرهنگی اتحادیه

به این نوشته امتیاز بدهید!

Admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×
    ورود / عضویت